همسرم در همه زندگی از بیان عبارات محبت‌آمیز خجالت کشید. به زبان نیاورد. ننوشت و همیشه گفت که در عمل نشانم می‌دهد. اما دیشب که پزِ جملات عاشقانه بچه‌ها را به خانواده‌اش می‌داد، خجالت نمی‌کشید. کیف می‌کرد که دخترک در تماس تصویری بزرگ و پدر بزرگ و عمه دوستت دارم» می‌گوید و بلد است جان» و ی تحبیب» را بگذارد بعد از اسم و عنوانشان.  لذت می‌برد که پسرک عاشقتم و دوستت دارم را با چشم‌های خندان و کمی شرم، شیرین بر زبان می‌آورد. 

و من نشسته بر سر سجاده‌، آرام و راضی،  که رها کردم تا همسرم همان‌طور که راحت است محبتش را نشانم بدهد.

*کوته نتوان کرد که این قصه دراز است


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها